جشنواره تخفیفات ویژه شروع شد!برای مشاهده تخفیفات روی لینک کلیک کنید
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

مخالفت خانواده ها با رشته گرافیک

در این مقاله میخوانید:

اگر شما هم یکی از افرادی هستید که خانوادتان با تحصیل در زمینه گرافیک مخالفت میکنند یا مخالفت کرده اند و شما سمت رشته دیگری رفته اید باید بدانید که فقط شما نیستید که این اتفاق برایتان افتاده است چون طرز تفکر اکثر خانواده ها شبیه هم هست.

شاید یه وقتایی براتون پیش اومده باشه که آیا طرز تفکر خانواده های مختلف با هم فرق دارد؟

جواب این سوال بله است یا خیر؟هیچ کدام

و شاید بشود گفت که هردو

پس با هم به بررسی این مورد میپردازیم.

اول باید از کل به جزء شروع کنیم،ما یه وقتایی ممکنه فکر کنیم آدمی که اون سر دنیا زندگی میکنه یه موجود عجیب غریبی هست که جور دیگه ای حرف میزنه، جور دیگه ای زندگی میکنه ، جور دیگه ای فکر میکنه و اصلا برامون یه دنیای مرموز هست تا یه حدی که گاهی فکر میکنیم اصلا اون یک نوع انسان دیگه ای هست.

آدمایی که عاشق مهاجرات هستن بیشتر این حس رو دارن و کشورهای دیگه رو سرزمین های عجیب و غریب و افسانه ای تصور میکنن،چون تو تصورات و تخیلات ذهنشون هرجایی که توش زندگی میکنن از حالت افسانه خارج شده چون به چشم میبینن و داخلش هستن اما کشوری که توش زندگی نمیکنن به خاطر اینکه از نزدیک ندیدنش، براشون حکم یه افسانه رو داره و ناخودآگاه ذهنشون اونجا و آدمای اونجا رو یه چیز تخیلی تصور میکنه. معمولا افرادی که مهاجرت میکنن تبدیل به آدمای افسرده ای میشن و اگه نظرشونو بپرسین و با شما صادق باشن خواهند گفت که هیچ جا خونه خود آدم نمیشه ولی اگه با شما روراست نباشن احتمالا از اونجا تعریف خواهند کرد اما افسردگی و حال بد رو تقریبا تو چهرشون میتونین ببینین.

البته فرقی نداره طرف از کدوم کشور به کدوم کشور مهاجرت کنه و کسی که از سرزمین خودش به سرزمین دیگه ای میره در عین حال که میبینه هیچ تفاوتی با هم ندارن بلکه جایی که خودش توش زندگی میکرده بیشتر بهش عادت داره تا اون مکان جدید

تفاوتهایی که وجود داره اگه از یه شهری به یه شهر دیگه هم برین قطعا این تفاوتها رو احساس میکنین ولی منظور از تفاوتی که بالا بهش اشاره کردیم تفاوتای تخیلی و عجیب و غریبی هست که فردی که قبل از مهاجرت اون تصورات رو داره و بعد مهاجرت میبینه که همش تصور و تخیل ذهن بوده.

اونایی که خارج از کشور نرفتن تقریبا این حس رو داخل کشور و موقع جابه جایی از شهری به شهر دیگه احساس کردن و این خودش نمونه کوچیکی از مهاجرت هست.

حالا میرسیم به اینکه پس چرا همه جای دنیا در کلیات شبیه هم هست و فقط بعضی جزئیات با هم فرق دارن؟مثلا اون کسی که اینجا وقتی تشنش میشه آب میخوره دورترین نقطه جهان هم اگه کسی تشنش بشه همون آبو میخوره یا وقتی یکی این سر دنیا روزی هشت ساعت میخوابه دورترین نقطه جهان هم آدمایی که اونجا زندگی میکنن هشت ساعت میخوابن،بااین مثال ها کم کم داریم به سوال بالا نزدیک میشیم که چرا تفکرات خانواده ها شبیه هم هست.

چیزایی که گفته شد ما رو به این سمت میکشه که ذات همه انسان ها و نوع آفرینششون یکی هست.همونطور که پرنده هایی که اینجا به همون شکل پرواز میکنن دورترین نقطه جهان هم دقیقا همون شکلی پرواز میکنن،پس تفکراتی که به ذهن یک انسان میرسه فرقی نداره کجای جهان باشه همون تفکرات با تفکرات یک انسانی که از نظر مکانی در دورترین نقطه از اون آدم هست مشترکه.

از نظر روانشناسی تاثیر محیط و چیزای اکتسابی که آدما به دست میارن در فرهنگ و بعضی از چیزای دیگه تاثیر میزاره با این وجود بازم تفکرات ناخودآگاه انسانها تفاوت خیلی زیادی با هم نداره و همون آدمی که وقتی گرسنه میشه به غذا فکر میکنه یه آدمی که هزاران کیلومتر با اون آدم فاصله داره و حتی محیط زندگی و همه چیزش با اون تفاوت میکنه هم وقتی گرسنه میشه به غذا فکر میکنه،روانشناسی هرگز نمیتونه نوع خلقت و آفرینش انسان رو عوض کنه و وظیفش فقط شناخت انسان هست همونطور که از اسمش مشخصه شناختن روان انسان،که اصطلاحا میشه روانشناسی

اینجا دیگه کاملا به جواب این سوال میرسین که آیا فقط خانواده من با وارد شدن به رشته گرافیک مخالف هست یا خانواده های دیگه هم این طرز تفکر رو دارن؟ اولش وقتی این سوال براتون پیش میومد جوابش مبهم بود اما الان اکثر شما خواهید گفت که بله اکثر خانواده ها با این موضوع مخالف هستن

اما اینجا بحث ما فقط این نیست که اکثر خانواده ها این طرز تفکر رو دارن یا نه،بحث بعدی ما اینه که علت این اتفاق چیست و راه حل اون چیه؟

اما برای یادگیری ، ما خوشبختانه زمان زیادی داریم وبه ساده ترین و جزئی ترین شکل ممکن بهتره که مطالب رو انتقال بدیم.چرا ما زمان زیادی داریم؟ دقت کنید اگه کارهای مهم زندگیتونو روزانه از بیست و چهار ساعت کم کنید،چقدر زمان در اختیار دارین ؟ خیلی از شما ، ساعت ها زمانتون صرف دیدن ویدیوهای طنز و غیره میشه،نه که این موضوع بد باشه اتفاقا خیلیم خوبه چیزی که باعث حال خوبتون بشه هیچ اشکالی نداره ولی این مثال بخاطر اینه که ما زمان زیادی داریم که میتونیم بخشی از اون رو صرف کارای دیگه ای هم بکنیم،مثلا یه موضوعی که با جزئیات کامل اونو درکش کنیم و براش وقت بزاریم و تو زندگی ازش استفاده کنیم.

پس هدف ما کوتاه کردن و مبهم موندن مسائل نیست و هدف اصلی ، با جزئیات کامل توضیح دادن و رسیدن به جواب سوالها هست.

سوالایی که ممکنه سالها توذهنمون وجود داشته و هرگز هیچ جایی نمیتونستیم به جوابشون برسیم،این سوالات برای ما سوالات ارزشمندی هستن که به شدت برای رسیدن به جوابشون نیاز داریم.گرافیک یعنی رنگ،یعنی رنگهایی که اطرافمون میبینیم و داریم توش زندگی میکنیم،پس اگه کسی بگه گرافیک یعنی زندگی،میتونه تعریف درستی باشه.

اینکه هر بخشی از آموزشهای گرافیک ریشه در زندگی آدما داره اتفاق عجیبی نیست و ما سعیمون اینه که گرافیک رو با زندگی ترکیب کنیم و راه حل هایی که گفته میشه از طریق گرافیک به زندگی ما تزریق میشه،پس هدف ، فقط خود گرافیک نیست،گرافیک نمودی از زندگی هست که گاهی اصول گرافیک ، اصول زندگی کردن رو بهمون یاد میده.

برای درک بیشتر این موضوع قدم به قدم با هم جلو خواهیم رفت و ارتباط بین گرافیک و زندگی رو کم کم بهش خواهیم رسید.

حالا چرا خانواده ها معمولا با تحصیل بچه در زمینه گرافیک و در کل ، در اکثر شاخه های هنر مخالف هستند؟

اجازه بدین این بخش رو یکم دخترانه تر در نظر بگیریم چون درصد زیادی از افرادی که خانواده با تحصیلشون در زمینه هنر و گرافیک مخالفت میکنن دختر هستن و البته این خودشم علت داره .

علت اصلیش اینه که واقعیتش خانواده زورش به پسر نمیرسه مخصوصا نسل امروز که واقعا یه جورایی فرزند سالاری هست،نسل گذشته جوری بود که چه پسر چه دختر حق نداشتن رو حرف خانواده حرف بزنن ولی الان جوریه که دختر و پسر با هم ازدواج هم میکنن و بعدش خانواده متوجه میشن و اینقدر تفاوت های اساسی بین نسل ها وجود داره که یه چیزایی خیلی طبیعی به نظر میرسه

اینجاست که دیگه جای احترام و حرمت تبدیل به زور و جبر میشه ، یعنی یه زمانی که فرزندان برای احترام نمیتونستن حرف پدر مادر رو زمین بندازن تو جامعه امروزی دیگه این تبدیل به اجبار شده و پسری که زورش میرسه میره رشته دلخواهشو میخونه و دختری که زورش نمیرسه نظر،نظر خانواده میشه،تقریبا این زورگویی نسبت به جنس مونث همیشه در طول تاریخ بوده ولی در مورد جنس مذکر در گذشته پسر به احترام خانواده حرفشونو زمین نمینداخت ولی الان احترامی وجود نداره و راحت میره سمت رشته دلخواهش یا آینده ای که خودش میخواد برای خودش رقم بزنه

فعلا ما در مورد اینکه این کار درست هست یا کار نسل گذشته،تحلیلی نمیکنیم و از موضوع اصلی نمیخوایم زیاد فاصله بگیریم این بحثو که جمع بندی کردیم یا در ادامه همین مطلب یا در پستهای آینده به این موضوع اشاره میکنیم .

انسان موجودی منفعت طلب است و هرگاه بتواند خودش را از این ویژگی دور کند ، به خود واقعیش نزدیک میشود.

هرکدام از اعضای یک خانواده ،یک انسان هستند و انسان ناخودآگاه این ویژگی منفعت طلبی را با خود به همراه دارد ، حالا چه در محل کار  و چه در داخل خانواده.

برای مثال ، پدری که در کسب و کار خود به فکر منافع خود و خانواده است ، در داخل خانواده هم به فکر منافع شخصی خودش هست.

شاید براتون جالب باشه ولی با مثالهای خیلی ساده میشه به این حرف رسید.

مثلا یکی از اعضای خانواده داخل سرویس بهداشتی که هست،پدر وقتی میخواد بره دستشویی میگه زود باش دیگه ، داری چیکار میکنی؟

یا مثلا وقتی یکی از اعضای خانواده یه فیلمی تماشا میکنه ، پدر میگه بزن خبر میخوام ببینم ، مادر میگه الان سریاله شروع میشه

یا مثلا سر سفره غذا یکی میگه من ته دیگشو میخوام.

شاید تاحالا به این چیزای خیلی ساده فکر نکرده باشین،ولی تمام اینا بیانگر اینه که هر انسانی در هر محیط و جایگاهی همیشه به فکر منافع خودش هست چه در محیط بیرون و سر کار باشه چه داخل خانواده

حالا دختر میخواد بره گرافیک بخونه،خانواده میگه نه این رشته خوب نیست.چرا خوب نیست؟ آیا برای اون دختر خوب نیست یا برای خانواده؟

حتی اینجا هم خانواده برای منافع خودشون از بچه استفاده ابزاری میکنن،چون ابزار بودن اون بچه به نفع خانواده است.قدیما میگفتن بچه حتما باید پسر باشه اگه خوب به این موضوع دقت کرده باشین حتی قبل از اومدن بچه به دنیا هم خانواده به فکر منافع خودشون بودن و پسر بودن منفعتی براشون داشت که وقتی بزرگ بشه میتونه بره سر کار و کمک خرج خانواده باشه.

الان دقیقا دختری که با کلی آرزو میخواد سمت هنر بره ،خانواده مانع این کار میشن چون دوست دارن دختر هم ابزاری برای کسب درامد باشه براشون.

تقریبا میشه گفت هیچ خانواده ای از اینکه دختر رشته تجربی و پزشکی بخونه بدشون نمیاد و مخالف نیستن درحالی که بدترین رشته برای یه دختر از نظر روانشناسی،همین رشته هست اما چرا خانواده مخالفتی نداره؟ به خاطر آینده شغلی و منافعی که به حال خانواده داره و باز برمیگردیم به همون استفاده ابزاری از انسان

مطالبی که گفته شد بدی یا خوبی انسان رو مورد قضاوت قرار نمیده بلکه این تحلیل غریزی انسان هست که انسان این غریزه در درونش وجود داره و تا وقتی که با غریزه زندگی کنه تابع منافعش هست.

قسمتی که گفتیم رشته تجربی ، رشته مناسبی برای دختر نیست ، ریشه روانشناسی داره که در یک پست جداگانه حتما کامل به صورت اختصاصی به آن خواهیم پرداخت و البته اینکه چرا هنر بهترین رشته برای خانمها هست،اینم یه بحث تخصصی کامل داره که در آینده پست اختصاصی براش نوشته میشه.

وقتی خانواده با وارد شدن دختر به رشته های هنری مخالفت میکنن درواقع ضربه سنگینی به آیندش وارد میکنن و این ضربه ، ضربه جسمی و فیزیکی نیست بلکه ضربه روحی هست که آروم آروم تاثیرش رو در زندگی میبینن.

ما تو زندگی همیشه سر یک دوراهی هستیم بین جسم و روح،جسم یعنی همون ماده و فیزیک

بازم یه مثال بزنیم تا این مطلب قابل هضم تر باشه

فروشنده ، اگه ترازوشو سر سوزن به نفع خودش تنظیم کنه از نظر جسمی و از نظر ماده ، پولی که بیشتر دریافت میکنه حالت جسم رو در نظر میگیره و از این دوراهی جسم و ماده رو انتخاب میکنه،حالا اگه همونو به نفع مشتری تنظیم کنه اینجا دیگه از بین ماده و روح،گزینه دوم رو انتخاب کرده،کسانی که گزینه دوم رو انتخاب میکنن به خود واقعیشون نزدیک میشن و روحشون براشون در اولویت قرار داره تا جسمشون.

این ویژگی انسان رو از حیوان متمایز میکنه،چون حیوان همیشه به فکر غریزه هست و ماده حکم غریزه رو داره،هیچ حیوانی غذاشو دوست نداره باکسی تقسیم کنه و همه با هم سر جنگ دارن که اون غذا روخودشون بخورن.

انسان وقتی در رقابت جسم رو در نظر میگیره ، از نظر غریزی هیچ تفاوتی با اون حیوان نداره و تازه وقتی که گزینه روح رو انتخاب میکنه از غریزه فاصله میگیره و به ذات واقعی خودش نزدیک میشه.

حالا خانواده وقتی که به فکر پول هستن و بچه رو به چشم پول نگاه میکنن و آینده بچه رو در رقابت غریزی پول میسنجن تفکرشون تفاوتی با تفکر اون حیوانی که تمام تصمیماتش از روی غریزه هست نداره ولی وقتی بچه رو تشویق به هنر میکنن در قدم اول که یه فرهنگ سازی خیلی بزرگی انجام میدن.

قدم دوم از بعد غریزه خارج میشن و فرزندشونو دعوت به زیبایی میکنن،هنر یعنی پرورش روح

 

اینجا به این نتیجه میرسیم یک خانواده از خود گذشته ، خانواده ای هست که بچه رو به هنر دعوت میکنه مخصوصا بچه اگه دختر باشه.

و یک خانواده مادی که تصمیماتش غریزی هست ، خانواده ای هست که بچه رو به رشته های غیر مرتبط با روحیه بچه مثل تجربی و غیره دعوت میکنه،البته طرف بحث ما اینجا خانمها هستنا،چون روحیه زن و مرد کاملا با هم تفاوت داره و رفتن جنس مذکر سمت رشته هایی مثل تجربی هیچ مشکلی نداره و در آینده مطلب کاملی در این مورد خواهیم گذاشت که چه رشته هایی مناسب دخترها هست و چه رشته هایی مناسب پسرها.

 

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه داستان فیلم را اسپویل می‌کند؟