گاهی آنقدر درگیر زندگی روزمره میشویم که خیلی از زیبایی های زندگی را به کل فراموش میکنیم ما روزانه از کنار هزاران رنگ رد میشویم بدون اینکه متوجه این رنگ ها شویم و به فکر کردن در مورد رنگهای اطرافمان بپردازیم
آیا تا به حال از خودمان پرسیده ایم که رنگها دارای جنسیتی هستند؟
آیا رنگ ها دارای سن خاصی هستند؟
چرا بعضی رنگها روشن و بعضی رنگها تیره هستند؟
چرا نسبت به هر رنگ مختلفی حس خاصی داریم؟
و شاید صدها و هزاران سوال دیگر که میشود از خودمان بپرسیم و تا به حال حتی فرصت این پیش نیامده که در این مورد فکر کنیم،اما الان که جرقه این سوال ها در ذهن شما زده شد بی شک کنجکاو رسیدن به جوابشان هستید پس در این نوشته به بحث رنگ میپردازیم
گرچه در یک نوشته نمیشود جواب تمام سوالهای مربوط به رنگ را پاسخ داد اما بخشی از مباحث مربوط به رنگ را در این نوشته مطرح میکنیم و بخش های دیگر را در آینده به آنها خواهیم پرداخت
عده ای معتقدند که هیچ چیزی در دنیا نباید تفکیک جنسیتی شده باشد مثلا هررنگ لباسی را هر جنسیتی میتواند بپوشد یا هر لوازمی با هر رنگی را میتوان برای جنسیت های مختلف استفاده کرد ولی این درواقع یک نوع شعار زدگی محسوب میشود چون قطعا آزادی در استفاده از رنگ به این معنا نیست که رنگها هیچ قاعده و قانونی ندارند و دارای هیچ جنسیت و سنی نیستند و این حرف قطعا توهین به رنگها و اهمیت ندادن به جایگاه آنهاست،چون هرکدام از رنگها شخصیت مستقلی دارند و قطعا دارای سن و جنسیت هستند
اگر ما بر این اعتقاد باشیم که از هررنگ چراغ راهنمایی رانندگی میتوانیم رد شویم شاید در مرحله اول یک شعار آزادی خواهی باشد اما دقیقا چند لحظه بعد اینقدر تصادفات اتفاق میافتد که ما از چند لحظه صبر کردن پشت چراغ قرمز لذت خواهیم برد و آنجاست که به مفهوم چراغ قرمز پی میبریم و میدانیم که علت وجود این قوانین و چراغ قرمزها چیست،من ازمثالهایی استفاده میکنم که در آنها رنگ ارتباط مستقیمی با بحث دارد،حالا میدانیم که آزادی با قانون تفاوت اساسی دارد و اینکه تنها آزادی بدون هیچ قانونی وجود داشته باشد قطعا به ضرر انسان است،ما در استفاده از رنگ ها هم هرگز نباید بر این تصور باشیم که رنگها هیچ قانون و قاعده ای ندارند و آزادانه میشود از هر رنگی برای هر موضوعی استفاده کرد
بعضی وقتا تصورات اشتباه از روشنفکری باعث میشود که ما در مورد رنگها اشتباهات زیادی بکنیم،برای مثال پسری که لباس صورتی میپوشد اگر از او سوال کنید که جنسیت این رنگ برای شما مناسب نیست شاید تنها دلیل و توجیهی که میتواند بیاورد این باشد که من آدم روشنفکری هستم و رنگها را تفکیک جنسیتی نمیکنم،اما آیا این حرف با روانشناسی ذات انسان سازگار است؟
جواب این سوال خیر است و با دلایل کافی به بررسی این جواب خواهیم پرداخت
شما در هر جای دنیا آدمهایی با هر نوع اعتقادات و هر نوع تفکری اگر احساساتشان نسبت به رنگ ها را بررسی کنید و آمار بگیرید متوجه این موضوع میشوید که اکثر جوابها به هم نزدیک هستند یعنی به عنوان مثال رنگ قرمز در هر جای دنیا همانقدر ترسناک است که رنگ آبی برعکس آرامش خاصی از نظر روانشناسی دارد،پس حتی همان آدمی که اعتقاد بر این دارد که رنگ ها نباید تفکیک جنسیتی شوند هم در ناخودآگاه ذهنش حسش با حس تمام آدمهای دنیا نسبت به رنگ ها مشترک است،چون این ذات انسان است که از نظر روانشناسی رنگها را از هم تفکیک میکند و دلیل اینکه نظر همه انسان های دنیا در مورد اکثر رنگ ها یکسان هست این است که ذات انسان هرجای دنیا که باشد آفرینش یکسانی دارد و مربوط به قراردادهایی نیست که ما به رنگها داده ایم،البته در مورد اینکه کشورهای مختلف قراردادهای مختلف رنگی دارند و تمام این مباحث درآینده خواهیم پرداخت،حتی در مورد همین بحث هم احتمالا باز از یک زاویه دیگر در نوشته های آینده برای شفاف شدن ماجرا بپردازیم،فعلا استارت اولیه مبحث رنگ را در ذهن شما ایجاد کردیم که به ماجرای رنگ در هنر و در کل زندگی روزمره بیشتر ارزش و اهمیت قائل شویم و از کنارش بی تفاوت رد نشویم،ادامه این موضوع را در نوشته های آینده دنبال کنید
عالی